با صدای نرم و طعم سرد سکوت...
امروز لحظه ها سراسر دلتنگی بود....
و چشمها خیره در عبور ثانیه ها همچنان بی قرار...
و گوش ها تکرارِ سکوت خویش را می شنیدند...
دیگر نخواهم ماند...
دیگر چشم براه هیچ مسافری نخواهم ماند...
نمی دانم پایان شبنم سحرگاهی سرآغاز چیست...
ای کاش امواج بادها سرود رفتن و رفتن و برنگشتن ها را زمزمه نکنند...
انگار آهسته و بی صدا برگهای خاطره ها را ورق می زنی...
و در انتهای هر کلامی آرام می گیری و می گویی خداحافظ.....
[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, ] [ 21:53 ] [ Amir ]
[